پارسا عشق مامان وبابا

عزیز دلم 2 هفته است میخوام اینجابنویسم ولی نمیشه مامانیه کم تنبل شده وخوب صد البته شما هم با بازیگوشی هاو کنجکاوی های جدیدتون اجازه نمیدیدمامان خیلی کارها را بکنه 2هفته ای میشه گلم که شما چهار دست و پا میرید روزهای اول خیلی بامزه میرفتی هر وقت هیجان زده میشدی دوباره سینه خیز میرفتی وقتی به چیزهای سرد دست میزنی میگی یخ به چایی میگی داغ همشم میخوای چایی مامان را بخوری ولی گلم برات خوب نیست ببخشید بهت نمیدم وقتی بهت میگیم دست نه میگی دت نه و کلی قر میزنی و کار خودتو میکنی چندروزه عزیزم خوب غذا نمیخوری فکر کنم می خوای دندون در بیاری کلی کلافه ای کاش زودتر دندونت دربیاد راحت بشی کوچولو  ...

پارسا جان عزیز دلم 9 ماهگیت مبارک عزیزم امروز 9 ماهه که شما قدم روی چشمان ما گذاشتید و اومدین پیش ما اصلا باورم نمیشه چه زود زمان میگذره  عزیزم 9 ماهه که زیباترین دقایق را در کنار ت داشتم  هر روز با صدای تو از خواب بیدار شدم زیباترین صدای دنیا صدای خنده های توست و آرامش بخشترین صدا ها صدای نفسهای توست قشنگترینم دقایقی که باتوسپری میکنیم فارغ از تمام روزمرگی ها و نا ملایمت ها وارد دنیای شیرین تو میشم و از این که تو را دارم هزاران بار خدا را شکر میگویم فکر نمیکنم هیچ لذتی در دنیا شیرینتر از در اغوش گرفتن تو باشه عزیزم عاشقانه دوستت دارم